شعبون استخونی

❤مشتیـا❤

دلم با دلت یکی می شود اگر تو به پایم بمانی

صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ

شعبون استخونی


تنها زور داشت و عقلی در سر او نبود
کشاورز متفاوت بودن نقش را دلیل پذیرش نقش «شعبان استخونی» عنوان کرد و افزود: «چون تجربه‌ای جالب به نظر می‌آمد. از این نظر که او تنها زور داشت و عقلی در سر او نبود. برای همین بسیار وسوسه‌انگیز بود.»

این بازیگر که برای رسیدن به نقش تلاش بسیار کرده است، یادآور شد: «چیزی نزدیک به یک ماه فقط در مورد این شخصیت مطالعه کردم، مسافرت رفتم، به برخی محله‌های جنوب شهر می‌رفتم و با آدم‌های آنجا صحبت می‌کردم ، به نحوه بیان‌شان دقت می‌کردم و حرکات‌شان را به ذهنم می‌سپردم. همه اینها بعدها در حین کار بسیار کمکم کردند و توانستم در قالب این نقش فرو بروم.»

پوستم کنده می‌شد تا این گریم پرحجم را از چهره‌ام پاک کنم
گریم یکی دیگر از عناصری است که در باورپذیر شدن این نقش تاثیر بسزایی داشت؛ گریمی که حدود 4 ساعت صرف آن می‌شد: «من حدود 4 ساعت طول می‌کشید. من نظرم را با گریمور در میان گذاشتم و بعد با علی حاتمی. به هر حال این گریم، فوق‌العاده سنگین بود و پس از پایان تصویربرداری، پوستم کنده می‌شد تا این گریم پرحجم را از چهره‌ام پاک کنم. پس از پاک کردن صورتم، سوزش وحشتناکی در اطراف چشمم شروع می‌شد و روی پیشانی و اطراف صورتم و در نهایت ملتهب می‌شد.»

آن زمان مانتوی شعبان استخوانی مد شده بود
این بازیگر افزود: « 5 صبح می‌رفتم سر صحنه تا ساعت 10 هم گریمم طول می‌کشید و از ساعت 10 به بعد هم تا آخر شب فقط کار می‌کردیم. یادم می‌آید آن زمان مانتوی شعبان استخوانی مد شده بود و اکثر خانم‌ها مانتوی او را می‌دوختند!»

یکی از نابازیگرها جوگیر می شد
صحنه‌های زد و خورد شعبان بی‌مخ در این سریال فراوان است. کشاورز در مورد سختی اجرای این صحنه‌ها گفته است: «یادم می‌آید یکی از این نابازیگرها در کافه و در زمان دعوا، به قول امروزی‌ها جو می‌گرفتش و حسابی زد و خورد می‌کرد. در صورتی که شمشیرها واقعی بودند و از این نظر بسیار خطرناک. چند بار به او تذکر دادم که قرار نیست زورنمایی کنی، اما ول‌کن معامله نبود تا این که یک روز دستش را گرفتم و به زمین انداختمش و گفتم اگر به زور است، زور من از تو بیشتر است. از آن به بعد دیگر سر صحنه نیامد، چون صحنه را با میدان جنگ اشتباه گرفته بود.»

حاتمی با دیدن خون حالش بد می‌شد
او در عین حال یادآور شده است: «علی حاتمی اصلا سر این جور صحنه‌ها حاضر نمی‌شد، چون از خون می‌ترسید و با دیدن خون حالش بد می‌شد و بیشتر صحنه‌های دعوا را دستیارش (احمد بخشی)‌ می‌گرفت. نکته‌ای که برای علی بسیار مهم بود، اخلاق بود. برای همین نمی‌توانست با آدم‌های بداخلاق کار کند.»

می‌خواهم یک سری از تو ببرم عین دسته‌گل
یکی دیگر از سکانس‌های خاص این سریال سکانسی است که شعبان بی‌مخ سر یک الاغ را می‌برد. کشاورز از اجرای این صحنه گفته است: «سر بریدن آن الاغ کار آسانی نبود برای همین نزدیک به 15 آمپول بیهوشی به این الاغ زدیم و یک صحنه جالب دیگر سربریدن رئیس ‌پلیس بود که مرحوم جهانگیر فروهر نقش او را بازی می‌کرد. من همیشه به او حسودی‌ام می‌شد چرا که با یک بار خواندن فیلمنامه تمام آن را حفظ می‌کرد. زمانی که می‌خواستم سرش را ببرم، به او گفتم می‌خواهم یک سری از تو ببرم عین دسته‌گل و او واقعا ترسیده بود.»


❤مشتیـا❤

شارژی داش جوات

تفریحی

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





محبوب کن - فیس نما