این دیگه کیه ؟؟؟
![محبوب کن - فیس نما](http://facenama.com/images/like1.png)
دلم با دلت یکی می شود اگر تو به پایم بمانی
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
امروز آهنگ زیبای زیر خاکی براتون پیدا کردیم به نام
عروس مادرم
از داود مقامی پیشنهاد می کنم حتما دانلودش کنین
خیلی قشنگه
متنی از این آهنگ
می شینم به روی بومت که ره قفس بگیرم
می خواهم اسیرت بشم تا هم نفس بگیرم
باید بهم قول بدی عروس مادرم شی
اگه نشی برمی گردم که دلمو پس بگیرم
ناز نکن ای عزیز جون
من و زخودت نرنجون
تو رو خدا قلب منو
با غمزه هات نلرزون
عزیز جون مامان جون قد و بالات و قربون
راه میری و قر می ریزی خونمو به دل میریزی
بقیه متن رو با دانلود آهنگ گوش بدین
برگرفته از آهنگ در آتشم داش عباس قادری
***
خدایااااااا
سیرم از دنیای فانی
ندیدم خیری از این زندگانی
نشسته داغ غم بر سینه ی من
چه گویم من از این درد نهانی
***
نمی دونم من ز دوری تو چیکار کنم
ز چنگ غم ها نمی تونم فرار کنم
غریب و تنها به دام غم ها نشسته ام
چرا ندانم که خسته و دل شکسته ام
***
ز دوری ات در آتشم ز دست تو می کشم
دل می خواد که همسفر دو باره تو بیای پیشم
***
دیگع دارم فنا می شم تو دست غم رها می شم
اگه نیای سراغ من به راه تو فدا می شم
***
ز دوری ات در آتشم ز دست تو می کشم
دل می خواد که همسفر دو باره تو بیای پیشم
***
چه خوب میشه تموم بشه این جدایی امون
بیا دیگه عزیز من باز به خونمون
***
ز دوری ات در آتشم ز دست تو چ می کشم
دلم می خواد که همسفر دوباره تو بیای پیشم
***
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺸﺘﯿﺎ ﻧﻪ ﻭﺣﺸﯿﺎ.
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻟﺘﻨﮕﺎ ﻧﻪ ﺩﻟﺴﻨﮕﺎ.
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍ ﻧﻪ ﭼﺘﺮ ﺑﺎﺯﺍ.
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻧﺎﺷﯿﺎ ﻧﻪ ﻻﺷﯿﺎ.
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﺍﺯ ﺩﺍﺭﺍ ﻧﻪ ﻧﺎﺯ ﺩﺍﺭﺍ
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺳﺎﻏﯿﺎ ﻧﻪ ﯾﺎﻏﯿﺎ .
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺗﻮ ﺩﻟﯿﺎ ﻧﻪ ﺗﻮ ﻣﺨﯿﺎ .
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻓﻘﺎ ﻧﻪ ﺭﻗﺒﺎ.
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺯﺟﺮ ﺩﯾﺪﻩ ﻫﺎ .
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﺭِﻓــــــﯿﻘـ
ام کلثوم منی تو یار معصوم منی
من بتو محتاجم تود ر رگ خون منی
ام کلثوم منی تو یار معصوم منی
تو پرنده امیدی برلب بوم منی
تو ام کلثوم منی تو یار معصوم منی
بخون تو معصومانه برای من ترانه
ام کلثوم منی تو یار معصوم منی
برای دانلود آهنگ ام کلثوم منی روی لینک زیر کلیک کنید
دانلود آهنگ ام کلثوم کلیک کنید
نمکو
یک مرد و زن بودند که هفت تا دختر داشتند و خانه شان هشت در داشت ، هر شب نوبت یکی از دختر ها بود که درها را ببندد و اگر یکی از درها را نمی بست دیو به خانه آنها می آمد و آنها را می برد . یک شب که نوبت نمکو بود مادرش گفت :برو همه درها را ببند ، نمکو همه درها را بست اما یک در را یادش رفت ببندد . شب داشتند چرخ می ریسدند که دیدند دیو آمد توی خانه شان . دیو گفت : بریسید تا بریسید ماه دودان/ بیارید یک چایی بهر مهمان .